ا مروز مامانم میخواد یه کم از شیطنت هام بنویسه از اخرین هاش میگم از بد غذایی هات که منو اذیت میکنی .وقتی تو کیانای مامان که همه عمر منی میخوام بهت پیش بند ببندم که غذا بخوری از دستم فرار میکنی ووقتی میخوای شروع به خوردن کنی اینقدر گریه وجیغ سر میدی هر کی ندونه میگه می خوان چه بلایی به سرت بیارن ولی بعد از اینکه تلویزیون جذبت کرد مامانی کار خودش رو میکنه وبهت تا جایی که می تونه غذا میده بعد تو دست رو می بری با لا یعنی خدایا شکرت .این چند روز اخیر هم نمی دونم چه علاقه خاصی به اتاقت پیدا کردی هی من و بابات رو میکشونی میبری که بذاریمت تو تختت تا بازی کنی من هم اون اسباب بازی هایی رو که دوست داری اونجا واست گذاشتم اما دیشب یه خراب کاری هم کردی ا...